كميته رسانه اي « جنبش مهر و مهتاب »1
دبير ايراني
پَشمَكي هاي در باز كن !!1
اگر در كتاب هاي مربوط به « آسيب شناسي اجتماعي » به بخش « روسپيگري » نگاهي بيندازيد ، در مورد « محلات بدنام » به سلسله مراتب و مسووليت هاي گوناگوني بر مي خوريد كه در عين دردناك بودن ، شگفت انگيز نيز هستند .1
از جمله اين مشاغل عبارتند از :1
رييس ، سردسته ، شاگرد ( كارآموزان رياستِ خانه ) ، باج خور ، دَشت بگير ، واسطه ، رفيق شخصي و ...... و سرانجام ، دربازكن ( ! ) كه همگي در تداوم اين « حرفه غير انساني » نقشي بارز داشته و در حفظِ موقعيت « روسپي » مشاركت فعال دارند .1
در اين مجال نمي توان به شرح تك تك اين « سِمت » ها پرداخت ، اما از آن جا كه مَرتبتي به نام « در بازكن » مورد نظر اين يادداشت است ، خوبست به آن اشاره اي داشته باشيم
در تعريف نقشي كه فرد « در باز كن » عهده دار است ، در كتاب ها آمده :1
« در بازكُني » حرفه اي رسمي در محلات بد نام است و « در باز كن » به مرداني اطلاق مي شود كه در « محله هاي بد نام » در حياط خانه روسپي مي چرخند و نقش دربان را ايفا مي كنند . اما بخشي از ايجاد « نظم و آرامش و ايمني » خانه روسپي و نيز ارائه پاره اي « خدمات » و « نظافت اتاق و مستراح » نيز بر عهده آنان است .1
در حقيقت اين « نقش » ، تركيبي از يك خدمتكار و چماقدار است . چرا كه او نه تنها نظافتچي آن خانه محسوب مي شود و آفتابه را براي دستشويي پُر مي كند و مسووليت آب و جارو كردن را بر عهده دارد ، بلكه به اشارة رييسِ خانه ، با مشت و لگد و چاقو به جان فرد « مزاحم » مي افتد و هر كس را « ناسازگاري » كرده باشد ، گوشمالي مي دهد .1
« در باز كن » در مقابل خدماتي كه انجام مي دهد ، مزد چنداني نمي گيرد و با دريافت « انعام » از مشتري و خود « روسپي » زندگيشان را مي گذراند . درنتيجه نمي توان او را در زمره متمولين و به ثروت رسيدگانِ اين « حرفه » دانست . مگر آن كه « سخاوت » ارباب يا روسپي شامل حالش شود و او به نان و آبي برسد .1
و اما غرَض از اين نوشتار:1 ..........
پس از 27 سال استبداد ديني و حكومت « روضه خوان » ها بر ايران ، مردم اين سرزمين به خوبي مي دانند كه سردمداران اين رژيم خونخوار در طول دوران ننگين حكومتشان ، شايد بيش از هر روسپي ديگري در تاريخ ، بدنامي براي خويش فراهم آورده اند . چرا كه يك روسپي به دلايل گوناگون ـ كه پيش از اين بارها و بارها توسط جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعي بدان ها پرداخته شده ـ به اين خِفّت تن مي دهد ، در حالي كه « روسپيان عمامه دار » نه تنها جسم و روح ناپاكشان ، بلكه همه سرمايه هاي خداداد اين خاك پُر مهر و حيثيت و آبروي اين مردم صبور را هم به حراج گذاشته و بر باد داده اند .1
اما نوع فعاليت اين روسپيان هم با آنچه در كل جامعه روسپيان مي گذرد ، تفاوت چنداني ندارد . در جوار اين « فاحشگان مذهبي » هم هستند افرادي با مسووليت هاي مشابهي از آنچه كه در بالا بر شمرده شد .1
مثلا « دَشت بگير » هاي محلات بد نام همچون واسطه هاي عقد قرار داد هاي نفتي عمل مي كنند ؛ يا « نيروهاي سركوبگر رسمي » را مي توان همانند « باج خور ها ، شِتلي بگير ها و قداره بندان » آن محلات دانست . « لابي » كننده هاي اين رژيم را هم در زير مجموعه « واسطه » ها و « پا اندازان » و « شاگرد » ها مي توان ديد . اما در اين ميان ، سمتِ « در باز كن » فقط برازندة گروه فشار يا همان « انصار حزب الله » است !1
چرا كه اين ها به دستور روسپي يا « رييسِ خانه » مسووليت ايجاد « آرامش » را دارند ! و صد البته نه با زبان خوش ! بلكه به جبر و زور !1
بيچارگان دستمزد چنداني هم نمي گيرند و گاه به گاه با « انعامي » كه از روسپي يا سردسته و رييس دريافت مي دارند ، اموراتشان را رَتق و فتق مي كنند . دقيقا به سبك همان « در باز كن » ها هم « لُنگي » بر شانه مي اندازند ! با اين تفاوت كه « لُنگ » هاي پيشين قرمز رنگ بود و امروزي هايش سپيد وسياه ! نامش را هم از « لُنگ » به « چفيه » تغيير داده اند !1
اين است كه مي بينيم اين « جماعتِ دَمِ در نشين » به اشاره « روسپيِ عمامه دار » به جمع دانشجويان يورش مي بَرَد و به قصد فرو نشاندنِ هر گونه صداي مخالف ، آنان را از طبقات بالاي « خوابگاه هاي دانشجويي » به پايين مي اندازد و « انعام » مي گيرد ! يا خود را به جمع مردم به ستوه آمده و كارگران معترض مي رساند و با پنجه بوكس و چاقو به جانشان مي افتد ؛ و با ز هم « انعام » مي گيرد !1
اين جا و آنجا مي نشيند و عربده مي كشد و باز هم « انعام » مي گيرد !1
دخترك ظريف 2 سالة يك راننده اتوبوس را به جرم حق خواهي پدر ، مورد ضرب و شتم قرار مي دهد و « انعام » مي گيرد ! و ..........1
اين ها مطيع و گوش به فرمان اند و هرگز هم معترض عملكرد و چپاول هاي اربابان و « خانواده هاي مافيايي » نمي شوند كه چرا چنين غارت مي كنند ؟! چرا وقتي شعار « مرگ بر آمريكا » مي دهند ، فرزندان خودشان را به آمريكا فرستاده و در آن جا ساكن كرده اند ؟! با اين همه شعار « عدالت اجتماعي » چرا و چگونه صد ها ميليارد دلار از كشور خارج كرده اند و مردم را به نان شب شان محتاج ؟! و ده ها چراي ديگر ....1
اگر از سردمداران اين چماق به دستان ( مانند الله كرم ها ) بگذريم كه كم و بيش به آب و ناني رسيده اند ، بقيه اين « خدمتكاران چفيه بر گردن » دستمزد چنداني ندارند و فقط با اندكي گوشت و برنج و روغن و كاروانِ مشهد و « پيك نيكِ جمكران » ، به داشتن شغلِ « در باز كني » مُفتَخر شده اند ! اگر چه شايسته آن است كه نام « مُفتَخَرانِ مُفت خور » به اين « انعام بگيران » داد . حتي مي توان آنان را « نيروهاي پَشمكي » خواند !1
نه از آن رو كه روي صورت هاي ناشُسته شان نيم متر « پشم » ديده مي شود ! و دستور دارند همواره آن
را « سياه » رنگ كنند تا بر « هِيبَت شان » افزوده شود !!!1
بلكه چون اربابانشان براي آن كه « روحاني » جلوه كنند با پشمي سفيد شبيه « پشمك » چهره هاي كريه شان را آذين مي بندند ، مي توان اين نوكران را « پشمكي » خواند ! يعني سرسپردگان به « پشمك » !1
با اين تفاوت كه اين « پشمك » از آن پشمك ها نيست كه « بودن » اش شب هاي يلدا را شيرين مي كند ! بلكه « پشمكي » است كه شيريني اش در « نبودن » اش است !1
« در باز كن ها » بايد بدانند كه عمر « انعام گيري » شان به سر آمده و بسي نزديك است خيزشِ مردمِ در بند شدة ايران كه از اِغماي 27 ساله بيرون آمده و اينك در آستانه رستاخيزي نوين قرار گرفته اند .1
بايد بدانند دير نيست كه آتشفشان خشم اين مردم هر چه « پشم سپيد وسياه » است ، بسوزاند و به باد دهد ؛ يا هر چه « پشمكِ آلوده » است را در درياي خروشان قيام مردمي ذوب و ناپديد نمايد .1
براي « حُسن ختام » شايد بد نباشد نگاهي داشته باشيم به گوشه اي از « افاضاتِ » اخير اين جماعتِ « دربازكن پشمكي » ! كه در نشريه شان به چاپ رسيده است . همين مطلب كوتاه نشان مي دهد كه « در باز كن » هاي « روسپيان عمامه دار » در عصر فضا ، چگونه مي انديشند و چه روياهاي دور و درازي در سر دارند !1
غافل از آن كه « رويايشان » به زودي به « كابوسي » عظيم بدل خواهد شد و روزهايشان به تيرگي شب تار ، اگر به جمع مردم نپيوندند !1
انصار حزب الله :1
چه فرقى ميان صفارهرندى و مهاجرانى است
ارگان انصار حزب الله يعنى «يالثارات الحسين» در «ستون همولايتى» خود اقدام به گزارشى انتقادي از جشنواره فيلم فجر كرد و از وزير ارشاد گلايه كرد . در اين ستون آمده است: «به همت برادر متعهد، مومن، مكتبى، هنرشناس، فرهنگ پناه و باز هم متعهد (و بچه مسلمان) محمدحسين صفارهرندى وزير مومن ( ! ) ارشاد اسلامى انارالله برهانه! جشنواره فيلم فجر امسال به اين صورت برگزار شد:1
1 _
در برنامه جشنواره هيچ وقتى براى نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشا در نظر گرفته نشده بود. در وقت نماز ظهر
و عصر فيلم نشان مى دادند و در وقت نماز مغرب و عشاء جلسات گفت وگو برگزار بود.1
۲ _
وضع حجاب اكثر شركت كنندگان زن كه همگى از طريق وزارت ارشاد صاحب كارت ورود شده بودند افتضاح بود. آنقدر كه در ابتداى ورود آدم احساس مى كرد به يك «شو» لباس زنانه يا عروسى بالاشهرى مختلط يا مثلاً صفار پارتى آمده است. از بس كه رنگ، روغن، بتونه و صافكارى مصرف شده بود و دختر و پسر منتقد و رسانه اى دست در كمر هم به صورت تنگاتنگ روى مبل هاى سينما بگو و بخند مى كردند و رنگ به رنگ زلف پريشان و ساق عريان بود (البته دست) و گردن هاى باز و لباس هاى تنگ و چسبان و خوشمزه اينجا بود كه بعضى بازيگران زن وقتى به سينما وارد مى شدند با همراهى چند دوست پسر يا باديگارد (يا احتمالاً محارمشان البته از ديد برادر صفارهرندى) با چنان شكوه و جلالى پا به صحن سينما مى گذاشتند كه مامور حراست جز باز كردن در تعظيم و لبخند چاره اى ديگر نمى يافت..1
۳ _
در بعضى مواقع خانم هاى منتقد آن قدر احساس راحتى مى كردند كه با يك اوضاع ناجورى در جوار بغلى دستى شان با حادترين شكل ولو شده، روسرى هاى يك وجبى و يا شال هاى تورى كوچكشان روى گل و گردن ولو مى شد، چه به هنگام نمايش فيلم و چه به هنگام نقد آن در سالن انتظار سينما.1
۴-
شلوغ ترين مكان در سينماى رسانه ها تريا و كافى شاپ سينما بود آن هم به بركت چاى و كيك رايگان برآمده از بيت المال و نسكافه اهدايى يكى از شركت هاى خارجكى... و چه حالى مى داد به امت حزب الله كه بيايند و ببينند با پول آنها به همت دولت برآمده از راى آنها و به نام دهه فجر آنها و انقلاب آنها مشتى زن گيس كوتاه و مرد... گيس و سبيل بلند دور ميز نشسته اند و مى گويند و مى خندند و براى هم سيگار روشن مى كنند و مى خورند و مى نوشند و لابد براى طول وزارت برادر صفار دعا مى كنند...1
۵-
موضوع خيلى از فيلم هاى امسال جشنواره عبارت بود از: خيانت به همسر، تجاوز به عنف، رابطه با جسد زن، دوستى دختر و پسر و از اين دست موارد اخلاقى و مكتبى...
۶ _
بدون اغراق در ۶۰ درصد فيلم هاى امسال صحنه هاى رقص و موسيقى هاى غيرمجاز وجود داشت به وفور. ۷_ عدم رعايت موارد شرعى مثل تماس با نامحرم (اعم از گرفتن، هل دادن و يا كتك زدن نامحرم)، بى حجابى آشكار، توهين به حلال و حرام (حتى در فيلم سيمرغ گرفته جشنواره) در فيلم ها آنقدر عادى و پيش پا افتاده بود كه حتى حساسيت همولايتى هم برانگيخته نشد! به برادر صفار پيشنهاد مى شود يكى دو تا روحانى و طلبه فاضل بياورد و شمارش نكات حرام موجود در فيلم ها را به آنها بسپارد تا ببيند از هر صد ساعت محصولات سينمايى ايران چند ساعت آن به ترويج حرام اختصاص دارد. اين كار خود يك موضوع پژوهشى _ علمى است.»در پايان اين مطلب خطاب به وزير ارشاد گفته اند: «اينها كه گفتيم فقط گوشه اى است از نتايج اعتماد به مديران سابق ارشاد، وقتى دبير جشنواره هم در عصر خاتمى رئيس باشد، هم در عصر فعلى، اوضاع همين است كه هست. ما كه از شما براى امسال تغيير در محتواى فيلم ها را نخواستيم، گفتيم تغيير در محتواى فيلم ها بماند براى سال هاى بعد، فقط توقع داشتيم لااقل ظاهر جشنواره نسبتى با دهه فجر و انقلاب و اسلام داشته باشد كه حسرت به دل مانديم. باور كنيد فقط سپردن كار به يك آدم ديندار مى توانست جلوى خيلى از اين فجايع را بگيرد. ( !!!!!!!! )1
وقتى دبير جشنواره فجر مى فرمايد چون وضع حجاب در خيابان ها همين طورى است در محل جشنواره هم اين طورى باشد خبرى نيست ديگر تا آخر قضيه معلوم است. دبير جشنواره شما مى فرمايد نمى شود از ورود خبرنگار و منتقد بى حجاب به سينما جلوگيرى كرد چون ناراحت مى شوند. راستى اگر همين خانم بدون كارت ويژه قصد ورود به افتتاحيه يا اختتاميه جشنواره فيلم فجر را داشته باشد آن وقت از ورودش ممانعت نخواهد شد؟... آقاى صفارهرندى اگر قرار بود مدار جشنواره بر همان پاشنه سابق بچرخد ديگر چه فرقى مى كرد وزير ارشاد شما باشيد يا مهاجرانى؟ مگر براى ما قيافه و اسم آدم ها و يا جناح و خط سياسى آن ها مهم
است ؟