با درود به تمامي جان باخته گان راه آزادي ايران
هركجا هستم باشم آسمان مال من است
و تجديد پيمان با آزاديخواهان دموكرات و سكولار ايراني پنجره، فكر، هوا، عشق زمين مال من است
با آرزوي تندرستي و پيروزي براي تمامي آنان كه انسانيت را ارج مي نهند، براي احقاق حقوق يكايك اعضاي جامعه بشري تلاش مي نمايند و در راستاي رفع ظلم از اقوام مختلف ايراني بويژه ستمديدگان سياسي اهتمام مي ورزند.1
آزادگان جهان/ هم ميهنان گرامي
برخلاف تمام موازين حقوق بشري رايج در جهان و نيز عليرغم نص صريح قانون اساسي رژيم اسلامي حاكم كه نفي بلد را غيرقانوني اعلام نموده است در تاريخ 29/6/84 به زندان مركزي بندرعباس كه تبعيدگاه اشرار خطرناك و قاچاقچيان مسلح سراسر كشور مي باشد تبعيد گرديدم و هم اكنون در بند 3 اين زندان مخوف هارون الرشيدي در سياه ترين شرايط قرون وسطايي به سر مي برم و از كليه حقوق منظور شده براي زندانيان محروم، تداوم بطوري كه حتي استفاده از كتاب، روزنامه، راديو و ... از اينجانب سلب شده و در عصر ارتباطات در بي خبري محض قرار گرفته ام و اين به نوبه خود خشك مغزي و بي فرهنگي سردمداران مرتجع و كارگزاران حلقه به گوش آنان را مي رساند.1
در تمام مراحل تحقيق و رسيدگي قضايي، بازپرس شعبه 12 بيدادسراي انقلاب و قاضي بيدادگاه 26 انقلاب پرونده مرا محرمانه تلقي كردند به طوري كه نه تنها وكلاي اينجانب بلكه حتي خود من نيز اجازه مطالعه پرونده را نداشته ام و تنها براي مطالعه كيفر خواست 36 صفحه اي تنظيمي عليه اينجانب در دو نوبت جمعا سه ساعت در دفتر بيدادگاه به اينجانب فرصت داده شد آنهم در حالي كه با دستبندي كه به دست داشتم به سرباز همراه بسته شده بودم. 1
با اين حال حتي مطالعه يا رؤيت اوراق مورد استناد كيفرخواست را از اينجانب دريغ داشتند.در متن مغرضانه كيفرخواست 36 صفحه اي آمده كه نوار و فيلم جلسه اي كه در دوران سلول انفرادي بند 2 امنيتي زندان اوين در دفتر قاضي دادگاه انقلاب تشكيل شد موجود است كه در آن اعتراض به شكنجه هاي وحشيانه فرياد زدم " اين ولايت فقيه نيست ولايت يزيد است ولايت لات و لوتهاست" چون لاتها معمولا به حداقلي از مردانگي اعتقاد دارند اينك به صراحت اعلام مي دارم كه حاكميت را نه ولايت لات و لوت ها كه بدتر از آن ولايت نامردها مي دانم يعني مشتي جانوران جنگلي كه انگار هرگز در ميان آدميان نبوده اند و كمترين بويي از انسانيت نبرده اند و با توجه به آنچه از زمان دستگيري تا كنون كه در زندان مخوف بندرعباس به سر مي بردم تجربه كرده ام، تمام مقام ها و ضابطين باصطلاح قضايي درگير در پرونده متشكله عليه خود را مشتي دوپايان وحشي و بويژه رياست بيدادگاه 26 انقلاب را وحشي الوحوش مي دانم.1
در حكومتي كه كانديداي شكست خورده در انتخابات جعلي رياست جمهوري 84 كه خود را از ستون هاي رژيم مي دانند اميدي به رسيدگي عادلانه و منصفانه به شكايات انتخاباتي خود ندارند و به خدا شكايت مي برند، براي ستمديدگان معمولي چه ملجأ و پناهندگي مي توان تصور كرد چه رسد به مخالفان سياسي بطور عام و مشخص اينجانب بطور خاص كه از سوي قاضي تحقيق پرونده به عنوان برانداز حرفه اي قلمداد شده ام. لذا از تمام آزادگان جهان بويژه سازمان هاي بين المللي حقوق بشري استمداد طلبيده و درخواست مي نايم كه در راستاي پيروزي جنبش اجتماعي براي آزادي ايرانيان و استقرار جامعه مدني از هيچ كوششي فروگذاري ننمايند و براصول 1- آزادي بيان، 2- آزادي مطبوعات 3- آزادي اطلاع رساني 4- آزادي انتخابات 5- آزادي تجمع و تظاهرات مسالمت آميز 6- آزادي احزاب و گروه هاي سياسي در ايران پافشاري نمايند.1
پيشاپيش از بذل توجه همگان سپاسگزارم
ايران هرگز نمي ميرد
ارژنگ داودي
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen