15 Juni 2006

هر باخت تيم فوتبال رژيم مايه مسرت ما ايرانيان است


فرخنده باد پيروزی مکزيک

تيم فوتبال منسوب به ايران در اوليّن دور رقابتهای جهانی اوليّن بازی خود را با نتيجه يک بر سه به مکزيک باخت (اين تيم به هزار و يک دليل تيم فوتبال جمهوری اسلامی است نه متعلق به ملت ايران که بتوان بدان نام تيم ملی ايران داد). درست است که فوتبال همه چيز خود را مديون برانگيختن احساسات و شور است، اما نفس خود اين ورزش بيش از هر رشته ی ديگری با شعور سر و کار دارد. در اين عرصه اساسآ تيم هايی بيشترين شور را در جهان می آفرينند که با شعور ترين دستگاه فوتبال را دارند. با توجه بدين واقعييّت که بنيان سياست ايران در تمامی زمينه ها بر روی بی شعوری محض و عدم برنامه ريزی پی ريزی شده، پس باخت اين تيم نه جای گله دارد و نه حتی غمگين شدن. ما بايد از باخت اين تيم خيلی شادمان باشيم نه غمگين



غمی اگر هست بايد معطوف به اصل اين ناکامی، يعنی سيستم قرون وسطايی حاکم بر ايران باشد که اين تيم ضعيف، عقبمانده، فاقد خلاقييّت، پير و فرتوت و بی برنامه هم از تن پاره های خلف آن است. ما اگر ادعای انسان بودن داريم و خود را متمدن می خوانيم، اصلآ چرا بايد غمگين باشيم از اينکه تيم پر سابقه و شاداب مردم خوب و دوست داشتنی مکزيک توانسته تيم مشتی روضه خوان دزد و متحجر و تروريست جنايتکار را با خفت شکست دهد! آرزو کنيم که تيم تمامی کشور ها و ملتهای خوب و متمدن تيم جمهوری اسلامی را با گلهای بی شمار شکست دهند. کسانيکه توقعی از اين تيم دارند و يا حتی آرزوی پيروزی آن را، بی تعارف هم توقعشان از سر کم شعوری است و هم آرزويشان


اينان توجه ندارند که رژيم چه نقشه هايی برای پيروزی احتمالی تيم خود داشت. اعضای اين تيم را قبل از سفر به دست بوس احمدی نژاد بردند و پس از روضه خوانی و ذکر مصيبت برای دو طفلان مسلم، وی بدانها گوشزد کرد که فراموش نکنند که در تيم جهان اسلام بازی می کنند و هر پيروزيشان مشت محکمی بر دهان کفر جهانی است، که منظورش از کفر جهانی هم همانطور که همه می دانيم جهان متمدن و دموکراتيک است. رئيس جمهور منتصب و محبوبشان بدانان وعده داد چنانچه حتی يک پيروزی در مرحله ی مقدماتی هم داشته باشند که امکان صعود به مرحله ی بعد را قوی کند، شخصآ برای تشويق و دلگرمی ايشان به آلمان بيايد. بنا بر اين لطفآ باز هم مانند دوران انقلاب و خاتمی بازی و ... موجی و مقلد کور نشويم

با مغز خود فکر کرده و شعور را جايگزين شور سازيم. شور زدگان را به حال خود وانهيد. بگذاريد آن کم شعور ها شما را نفرين کنند، اما به هر بازی اين تيم که می رويد حريف آنرا تشويق کنيد. اين تيم، تيم ملی جمهوری اسلامی است نه تيم ملی ايران. هر بازيکن اين تيم هم نقش لعنتی آنرا بر روی تريکو و بر روی قلب خود دارد. تک تک بازی کنان اين تيم هر شخصييّت و مرام قلبی هم که داشته باشند، در صحنه های بين المللی و در مقابل ديد جهانيان در نهايت نماينده اين نظام محسوب می شوند، نه برگزيده و نماينده زندانيان سياسی، ترور شدگان، تيرباران شدگان و ملت هستی باخته ايران. افتخار ما در هر چه بيشتر به ننگ آلوده شدن همه ی آن چيز هايی است که نشانی از اين رژيم ايران کش دارد، بويژه آن تيم هايی که پسوند و پيشوند جمهوری اسلامی دارند

شخصآ که پرچم سه همرنگ خوش نشان مکزيک را خيلی بيشتر از پرچم شپش نشان جمهوری اسلامی دوست می دارم. اگر بخت حضور در استاديوم را می داشتم حتمآ پرچم مکزيک را به دست می گرفتم و پرچم ديگر حريفان اين تيم را. صاحب اين قلم چون اين تيم را (تيم ضد ملی فوتبال ايران) می دانم، نه آنرا دوست می دارم و نه اگر به استاديومی هم می رفتم هرگز آنرا تشويق میکردم، حتی با در دست داشتن پرچم شيرو خورشيد نشان که عاشقانه دوستش می دارم. چه که استفاده از پرچم شير خورشيد نشان را برای تشويق اين تيم اهانت بدان پرچم مقدس می دانم. اين پرچم کفن هزاران هزار فرزند جانباخته ايران برای سربلندی اين کشور بوده، بی حرمتی است که آنرا برای تشويق امثال علی دايی ها و مهدوی کيا ها تکان داد که همه چيز خود و شرف مليشان را به رژيم فروخته اند

به عنوان يک ايرانی ميهن دوست که همه ی جوانان را فرزندان خونی خود می دانم، پرچم جمهوری اسلامی مرا بياد نواميس لکه دار شده ايرانيان در زندانها و حراج دخترکان معصوم ميهنم در کشور های عربی می اندازد و مرا به حالت استفراغ دچار می سازد، همينطور بياد تير باران رشيد ترين فرزندان آب و خاکم و ترور فرهيخته ترين شخصيّت های ميهن اسيرم

باری، گر چه اين تيم فکسنی بر اساس محاسبات منطقی اصلآ شانس پيروزی ندارد، اما از آنجا که بعلت گرد بودن توپ و دراز بودن دروازه گهگاه اتفافات غير مترقبه ای در اين ورزش می افتد، خدای نکند که تيم روضه خوان ها به يک پيروزی اتفاقی دست يابد، که همان نيز به حقانيّت رژيمشان تعبير شده و دستاويز ديگری برای سرکوب بيشتر ملت خواهد شد. نگارنده در پايان باخت تيم فوتبال روضه خوان ها را به هم ميهنان ميهن دوست و با شعورم شادباش می گويم. اين آرزو را هم دارم که اين تيم که نام پر ارزش تيم ملی را دزديده و اين نام پر ارج و گرامی را به لجن آلوده از اين نيز مفتضح تر و بی آبرو تر گردد ... 1


باتشکر از آقای دکتر امير سپهر (حزب میهن)1

18 Kommentare:

تـــــرنـــٌــــم hat gesagt…

درود ســید جـان
پـست آخـر ســپهر ِایران رو خـوندی ؟؟؟
اگـر ایـنجور باشه که اون نـوشته که وای به حال مـا وای به روزگار مـا !!ـ

Winston hat gesagt…

jalebe!

Anonym hat gesagt…

اين هم آخرين سروده ي آقاي هادي خرسندي:

علی ای علی ی دائی، تو چه آفتی خدا را
که به قهقرا فکندی، همه عشق تيم ما را

دل اگر خوره شناسی، به رخ همين علی بين
که خوره گی اش کلافه، بکند من و شما را

مرو ای گدای ميدان، ز پی ی گدائی گُل
که گُل بدون زحمت، ندهد کسی گدا را

تو مگر ولی ی توپی، وَ فقيه فوتبالی
که چنين به زير پايت، بنهاده ای حيا را

ره و رسم رهبری را، ز کدام علی گرفتی
که به اينهمه سماجت، بروی ره خطا را

تو نه اکبری، علی جان، نه چو رهبری، علی جان
چو کنف شدی رها کن، همه اين برو بيا را

تو بزرگ وقهرمانی، یَل سابقاً جوانی
ز شکوه ابتدايت، مددی کن انتها را

بنشين کنار و بو کن ، گل ِ گل‌محمدی را
به کلام خود قوی کن، دل مهدوی کيا را

برو با علی ی پروين، قدمی بزن صفا کن
که بزرگمرد ورزش، نکند رها صفا را

نظری به باقری کن، که جوانترست اگرچه؛
به لحاظ سنّ بالا، زده از زمين کنارا

تو که گلزن قديمی، چو پدربزرگ ِ تيمی
بنشين بکن تماشا، نوه ها و بچه ها را

بنشين به عشق تيمت، سر نيمکت و گليمت
ز گليم خويش امّا، به برون منه تو پا را

نه برو پی برانکو، نه بشو اسير رهبر
که همه وطن نخواند، پی رفتنت دعا را

اگرت توان نباشد، که روی به راه تختی
برو لااقل کپی کن، ره و رسم پوريا را

و حقيقت اينکه هادی، همه ماجرا نداند
کمی از برادر خويش، شنيده ماجرا را
__________________
دوست خوبم پاينده باشيدوسرفراز

Anonym hat gesagt…

آخه تا کی وطن فروشی آقا جون؟؟؟
خجالت بکشید،دیگه غرور ملی هم بازیچه شما وطن فروش ها شده که با کمال بی غیرتی از باخت تیم ملی ایران خوشحالید؟
من شرم می کنم که شما هم فارسی زبانید چه برسه به اینکه بخواهم نام ایرانی روتون بذارم...واقعا بی غیرتید

Winston hat gesagt…

REZA PAHLAVI ba TIME be zabane farsi

Anonym hat gesagt…

شما لطفآ اول معنای غرور را ياد بگير، بعد ياد بگير که لغت ملی يعنی چی. وقتی اينها را ياد گرفتی مطمئنم از خجالت آب خواهی شد که اسم غرور و لغت ملی را در زير سايه اين رژيم بر زبان بياری

وقتی اين رژيم ناموس و عفت خواهر و مادر من و تو در کشور های عرب به حراج گذاشته اصلآ چطور روت ميشه از غرور حرف بزنی. من و تو واقعآ از خجالت بايد زير زمين برم تيمی را تيم ملی بگيم که با آرم وپرچم دلالهای خواهر و مادرمون به ميدون مياد

اينم يادت نره که غير از علامت اين دلالهای ناموسمون که هر بازی کن روی پيراهنش داره، وقتی هم می خواهند بازی را شروع کنند بايد اول سرود اين بکش ها را بخونند که از اول تا آخرش تعريف از خمينی ديوس هستش و جمهوری اسلامی ناموس فروش

Anonym hat gesagt…

آره والا ، واقعآ هم بايست از خجالت زير زمين بریم

تيمی که با آرم و پرچم ( عنکبوت نشان ) دلالهای خواهر و مادرمون
!.!.!به ميدون مياد

تـــــرنـــٌــــم hat gesagt…

ســیّـد حـتمن میــدونی که دو طـفلان مســلم در زمان اون جـنـگ چـند سـال داشـته اند :))ـ
انگار اونـهاهـم آقازاده هـای عـصر خـودشون بودنـد که دائی جـان حـسین از هـول جـنگ قـایـمشون کـرده بـوده ؛)ـ

Anonym hat gesagt…

sharm kon az esme irani budanet. hamun behtar ke iran ro tark kardi, shoma hich farghi ba akhunda nadarid, khejalat bekesh vatan foroosh to age sharaf o gheyrate meli saret mishod az bakhte bachehaye koorosh khoshhal nemishodi, miduni in bacheha chi keshidan? aslan tim meli halite yani chi? mage ina ro az hoze elmie jam kardan? miduni ina chejoori be inja residan? cheghadr bad bakhti keshidan, adamhayi mesle to bayad esme irani ro az khodeshun bardaran nanget bad ham khodet ham oon hezbe ashghali ke azash esm bordi

Anonym hat gesagt…

vatan forooshi gharardade nafti bastan nist, mohemam nist ke commentam ro approve nakoni, vaghean sharm mikonam az to o amsale to ke esme irani rootoon hast hamun shomaha hastid ke too conferance berlin oon kara ro kardid hala asheghe ganji o amsalesh shodid

Anonym hat gesagt…

از جنابعالی کامنتی دارم که مبنی بر بالا بودن درجه حرارت تون است ، ظاهرآ با گذشت زمستان و بهار و آغاز فصل تابستان جنابعالی ترموستات تون را باز نکرديد و سريعآ جوش مياريد
جنابعالی خوب بود معنی شرف و غيرت ملی را ميدانستی و بعدآ بيای از
!!!وطن فروشی حرف بزنی
فرزندان کوروشی که تو ازشون حرف زدی با نام جمهوری اسلامی ناموس فروش و با پرچم مُشتی انسان عاری از شرف وشعور و شخصيّت که برما حکومت می کنند وارد زمين شدند
بهتر نيست دهانت را اول آب بکشی و سپس نام کوروش را بر زبان جاری سازی
ميبينم لوگوهايی در وبلاگت داری مبنی بر آزادی مانا نيستانی و
رامين جهانبگلو؟!؟!؟

آيا فکر نميکنی خامنه ای ها و احمدی نژادها معلول هستند نه علت

تـــــرنـــٌــــم hat gesagt…

ســیّد عـزیز پـس فـقط مـن نـیسـتم که گــیر دیــوونـه هـای وبلاگ نـویس میافـتم :))ـ شـما هـم خـاطرخواه هـای سـفت و سـخت زیاد داری ؛)ـ

تـــــرنـــٌــــم hat gesagt…

آقـایـون ِ مـقیم خـارج.. لـطفـن یه سـری به گـوشــزد بـزنـید و در نـظر خـواهـیش شـرکـت کـنید

http://gooshzad.blogspot.com

Anonym hat gesagt…

آن
که حقیقت را نمی داند نادان است ولی آن که حقیقت را می داند و آن را پنهان می کند جنایتکارتبهکار است

برتولت برشت
___________
به شمالك ياهمون آقاي آرين كواكبيان:

اصلن معني وطن رو به زبونتون نيارين
چه برسه به وطن فروشي
ميدونين وطن فروشهاي واقعي كي ها هستن ؟؟!!همين آخوندهاي كثيف تازي و گوسپندهايي مثل شماهاهستين كه 27 سال نفت اين مملكت رو مجاني به سوريه ميدين...همين آخوندهاي تازي ورژيم بي شرفي است كه با همكاري بنياد جانبازان وسپاه كثيف پاسداران زنان و دختران اين مرزوبوم رادرشيخ نشين ها و حالا هم درپاكستان به حراج ميزاره
...
پس شرم كن و نام كوروش و ايران و غرورملي رابرزبان نيار
...
برو غسلت رو بكن كه جنب بودنت حرام اندرحرام است ...

پاينده ايران
سرنگون بادپرچم منحوس و شپش نشان جمهوري اسلامي
مرگ بررژيم كثيف فاشيستي مذهبي آخوندي
و
فرزندان پاك ايران زمين
پاينده باشندوسرفراز

Anonym hat gesagt…

بله..کاملا با شما موافقم

Anonym hat gesagt…

! کدامين غرور

با سپاس از هم ميهنانی که نظرات خود را در مورد مقالات فوتبال در دفتر ميهمانان و بوسيله ايميل نوشته اند. در اين مورد توضيح چند نکته را مفيد می بينم

اول، از آنجا که نوشته های من به زبان خودمان بود، بنابر اين کسانی که نقد يا نامه به انکليسی نوشته اند، حتمآ فارسی را هم خوب می خوانند که توانسته اند آنها را به نقد کشند. فرض من اين است اگر به انگليسی نوشته اند،لابد اين زبان را بهتر از فارسی می دانند، که البته اشکالی هم ندارد. اما چون فارسی من بهتر از انگليسی است، پس اين توضيح را به همان زبان مادری خودمان می نويسم

دوم، من نه تنها از انتقاد نمی هراسم و نمی رنجم، بلکه هر نقدی را دوست دارم و از آن استقبال هم می کنم. انتقاد دليل اصلی رشد و نقد پذيری اولين نشانه پايبندی به دموکراسی و احترام به آراء و عقايد ديگران است

تا نقدی در کار نباشد که آدمی قادر به پی بردن به کاستی های کارش نيست. هر انتقادی به باز شدن دريچه ای به باغ معرفت می ماند که در آن هزار گل ناديده و خوشبو کاشته شده، که بر هر گلبرگ گلش هم هزار نکته نادانسته نقش بسته

چه زيبا بود اما اگر در بسياری از اين نقد ها از واژگانی چون مونارشی و صيهونيزم و بوش و منافق و ضد انقلاب ... استفاده نمی شد، که استفاده از چنين واژگانی معرف منشی ويژه است و حکم دم خروس عوامل رژيم را دارد که می خواهند خود را مخالف آن جا زنند. در مقالات فوتبالی که اينجانب نوشتم که اصلآ حرفی از اسرائيل و بوش و مجاهد و مونارشی ... به ميان نيامده

از آن هم زيبا تر می شد اگر اين دسته بجای سينه چاک دادن برای تيم فوتبالی که رژيم زنان را انسان نمی داند تا بازی هايش را تماشا کنند و اتفاقآ هم در جام جهانی جز خفت و خواری چيز ديگری به ارمغان نياورد، از حرکت دلاورانه و افتخار آفرين زنان در تهران دفاع می کردند، که به جز غرور انسانی و ملی شان، شخصيت و سر و دستشان هم بوسيله فواحش رژيم شکسته شد

ايکاش اين شور ملی در راه مبارزه با رژيمی صرف می شد که حيوانات پست فطرت و کثيفش به عفت بيست ـ سی هزار دختر معصوم ايرانی در زندانها تجاوز کرده، خونشان را کشيده، گلهای اميد و زندگيشان را نشکفته پرپر و لگد مال کرده، سينه هاشان را با گلوله سوراخ سوراخ کرده، دستمال خونين ازاله بکارتشان را هم به درب خانه پدر و مادرشان فرستاده و تا ابد آن پدرها و مادرهای بيچاره را شکسته غرور، جگر سوخته و گريان و ماتم زده و مرده ی متحرک ساختند

يا از غرور بازماندگان نيم ميليون ترور شده و اعدامی اين رژيم دفاع می شد، که فرزندانشان در سی و چهل سالگی هم هنوز احساس يتمی می کنند، هرشب تا صبح از هجر پدر و مادر خونين کفن و يا بی کفن خود می گريند و آتش می گيرند، اما شما شوت های علی دايی و مهدوی کيا را می بينيد اما شعله های جگر آتش گرفته آنان را نمی بينيد. يعنی رژيمی که همين تيم فوتبال شما با پرچم و سرود آن به ميدان می رود و با بازی مسخره و باخت مسخره تر خود اين يک مثقال غرور ملی باقی مانده آن جگر سوختگان را هم به لجن می آلايد. خلاصه اينکه غروری که من نادان می شناسم آنی نيست که شما هم می شناسيد ای عزيز برادر! که اين دو به شير و خورشيد سرخ ايران و حلال احمر جمهوری اسلامی می مانند! / با احترام سپهر

Winston hat gesagt…

emaileto chek kon

Anonym hat gesagt…

گنجی به اين جهت کارش ميلنگه که وسط اين دعوا داره نرخ تعيين ميکنه. الان که همه دارند جهت
اتحاد پيش ميرن، اين آقا مياد ميگه نبايد همکاری کرد. خوب اين منو وادار ميکنه که به اين آدم شک کنم