28 Dezember 2005

بازگشت رژیم ارباب ورعیتی (فئودالی)به کشور

کشاورزانی که تا پیش از انقلاب سپید شاه و ملت و الغای رژیم ارباب و رعیتی؛ به عنوان زیردست و برده و بنده اربابان زندگی نکبت باری داشتند، می دانند حتی تصور بازگشت چنان روزگار سیاهی چه کابوس کشنده ای است. کشاورزانی که اسباب دست ارباب بودند و به تدبیر آنان قابل معامله. رعیت بودن چنان عادت کشاورز ایرانی شده بود که خود بخود تصور می کرد خون ارباب و ارباب زاده ها رنگین تر و از سنخ دیگری است. وقتی که به دست توانمند پادشاه فقید، غول زمین خوار ارباب از سر راه توسعه کشاورزی ایران کنار رفت؛ دیدن سندهای زمین های کشاورزی برای کشاورزانی که اختیار خودشان را هم نداشتند؛ یک رویا و خواب بود. رویایی که محمدرضا شاه فقید با مقاومت جسورانه اش در برابر اربابان قدرتمند با نفوذ؛ آن را تحقق بخشید.1
در همان شرایط خمینی به عنوان یکی از بزرگ فئودال های ایران چوب نجس مذهب را علم کرد و در مقابل این اقدام ملی – میهنی پادشاه فقید قد علم کرد. رعیت ایرانی ندانسته به خیالش اسلام به خطر افتاده؛ به خیالش خمینی آمده در کنار زمین مفت رسیده؛ چاه نفت مفتی هم بزند و به خیالش موی خمینی این ماموت پشمالوی هزاره های ماقبل تاریخ در کتیبه عهد حجری قران سبز شده و باید با خون آبیاری شود تا میوه مرگبارش به بار بنشیند؛ پس یکباره کاسه زرین خوشبختی اش را به دست خود واژگون کرد. به خیالش انقلاب آمده تا گلی به سر او بزند.1
سالهای اول انقلاب زمزمه ها شروع شد. به بهانه یکپارچه کردن زمین های کشاورزی و کشت صنعتی آن؛ سعی در خرید مفت زمین های کشاورزان نمودند. کشاورزان زیادی زمین های خود را به بهای ناچیز و یا در عوض دریافت یک اتومبیل مد روز و ... به دولت واگذار کردند و دست فروش شهرها شدند. بعد نوبت به قحطی آب رسید. دیگر کسی حق نداشت از منابع آب خدادادی برای کشاورزی استفاده کند. فقط آب لوله کشی با پرداخت هزینه آن مطابق قبض های شهری با سرانه مشخص مصرف برای هر خانوار که استفاده بیش تر از استاندارد تعیین شده مشمول جریمه و قطع آب و ... بود. حساب کنید شالیزاری که باید لبریز از آب باشد را چگونه می شود با آب خانگی آبیاری کرد. زمین ها خشک و متروکه شد آنقدر که دیگر کسی برای جریب جریب زمین؛ یک سکه سیاه هم خرج نمی کرد. این وسط بازار کار بساز بفروش های دولتی سکه شد و به جای زمین های حاصلخیز کشاورزی، برج های بی کیفیت مثل قارچ در دل زمین سبز شد.1
اما قسمت تلخ اش اینجاست. عده ای با همین شرایط کشنده هم نمی خواستند زمین های خود را از دست بدهند. و حالا نوبت بازگشت اربابانی بود که زمین هایشان مشمول انقلاب سپید شاه و ملت شده بود.1
ارباب ها برگشته اند و به زور کشاورزان را از زمین شان بیرون می کنند. هر کشاورزی که امتناع کند؛ جریمه می شود. هر کشاورزی که شکایت کند؛ به زندان می افتد. آنقدر شور شده که صدای اعتراض نمایندگان مجلس فرمایشی اسلامی هم درآمده. ولی استدلال قوه قضاییه این است:1
این اربابان چون مخالف حکومت پهلوی ها بوده اند؛ مجاهد راه اسلام و انقلاب اند و باید به حقشان!!! برسند. حقشان خون مکیده شده و بی رنگ و رمق کشاورزانی است که یک روز سند طلایی مالکیت زمین های کشاورزی را از دست پادشاه فقید ایران گرفتند و باور نمی کردند روزی دوباره داغ رعیت بودن بر پیشانی شان سنگینی کند.1
اما افسوس. اینبار از که نالیم که از ماست که بر ماست.1

تهیه و تدوین از (سازمان زنان و جوانان مبارز ایرانی)1

5 Kommentare:

Anonym hat gesagt…

سید عزیز و بامعرفت.... اولا ممنون از لینکی که دادی، من آنرا دریافت کردم.در مورد متنی هم که در وبلاگ آوردی ، بسیار روشن و روشنگرانه است . این درد در تمامی تاروپود ایران ریشه دوانیده و متاسفانه نه جیب آخوندها پر شدنی ست و نه طمع اینها کم شدنی . امیدوارم همیشه موفق کارآمد باشی

تـــــرنـــٌــــم hat gesagt…

بــیـخود نــبود کـه گـفـتـن "چــاه مـکـن بــهـر کـســی، اول خـودت بـعـداً کــسـی"ـ

Anonym hat gesagt…

سید با معرفت
امید است که رفع گرفتاری شده باشد . بهرحال خوشحالم از به روز شدن سریع وبلاگت . من که عادت ندارم وقتی اینجا میام دستخالی برگردم . سلامت و برقرار باشی

Anonym hat gesagt…

قابل توجّه اُمت هميشه در زير صحنه حزب الله به ويژه خلاشوران و خايه مالان ذوب شده در قباهت

به اطلاع شما چماق بدستان عرب صفت ميرسانيم که دارندگان اين خــلا به طرز فجيعی در زير عمل " الله پسندانه " لــواط که در حوزه علميه قم به وقوع پيوسته ، هک گرديده اند و برای بقاء عمر احتياج به کمی خودگذشتگی ازطرف شما عزيزان دارند. به همين جهت از شما عزيزان خواهشمنديم با بواصيل چرب شده هر چه زوتر به کمک اين عزيزان بشتابيد

صفرزن کبير

Anonym hat gesagt…

http://www.koreus.com/files/200408/super_doodie.html