20 Dezember 2005

شب يلدا کجائيد ؟

دوست ناديده و هموطن گرامي ام !1

امروز برايم روز ديگري بود . حباب هاي شادي براي لحظاتي زندگي ام را از شادي آكندند . زيرا با وجود همه آلام و دردهايي كه زيستن در مردابِ « حكومت ديني » بر روح و تن آدمي مي نشانند ، توانستم با كمك بعضي از دوستان ، تبسمي را بر لبهايي رنگ آميزي كنم كه سال هاست تنها دانه هاي اشك ، لهيب شيارهاي تفتيده شان را فرو مي نِشانَد ؛ همچون جويباري نمك سود كه بر گسترة پر شيارِ كوير جاري باشد و به اندك زماني در هُرمِ سوزانِ نامهرباني ها ناپيدا شود .1
اما پيش از آن كه دليل شادي زودگذرم را شرح دهم ، اجازه بدهيد اشاره اي داشته باشم به پيشينة آنچه خواهم گفت .1
نمي دانم مي دانيد يا نه كه اين « اِشغالگران » از همان بدو ورود بسيار تلاش كردند كه همه نشانه هاي ملي و ريشه ايِ ايراني را از ميان بردارند و پيوندهاي ميان ما و باورهايمان را از هم بِگُسَلَند . از جمله به شدت به آيين ها و مراسم باستاني ما تاختند و كوشيدند تا از برگزاري آن ها ممانعت به عمل آورند . اما چون به اين خواسته شوم شان دست نيافتند و نتوانستند مردم را از برپايي اين سنت هاي شيرين و شادي آفرين باز دارند ، راهي ديگر را برگزيدند . به اين ترتيب كه كوشيدند به روش هاي گوناگون كاري كنند كه نفرت و انزجار به صورتِ خود به خودي در مردم ايجاد شود . از آن جمله است مراسم چهارشنبه سوري . بر همين پايه است كه مي بينيم در سال هاي اخير دولت و نيروي انتظامي ، در ميان نوجوانان به توزيع مواد انفجاري پرداخته است كه صدايي آزار دهنده و گوشخراش دارند ؛ و صد البته با بهايي اندك . چرا كه نمي خواهند رازشان از پرده برون افتد و خِرَد ورزان بدانند كه اهداف پنهانشان چيست !1
اين ها از طريق عاملان و جيره خواران خود به نوجوانان چگونگيِ ساخت بمب هاي كوچكي را مي آموزند كه توليد سر و صداهاي مَهيب مي كند و آنان را وا مي دارند تا در اين مراسم باستاني با انفجار اين بمب هاي صوتيِ دست ساز ، خشم مردم را برانگيزند و از تمايل مردم نسبت به برگزاري اين آيين بكاهند . مردمي كه خسارات جنگ 8 ساله و اضطراب هاي ناشي از فرو افتادن بمب و موشك را از ياد نبرده و يادآوري صدايِ انفجارهاي پياپي آن ها شايد هنوز خواب بسياري شان را به كابوس بَدَل مي سازد . بماند كه با كلي تبليغات تلويزيوني وانمود مي كنند كه خودشان با اين روش ها مخالفند و از تمامي بوق هاي ريز و درشت تحت تصرف خود ، به ارشاد آنان مي پردازند و در برابر خبرنگاران مدعي مي شوند كه نوجوان ها مواد اولية ساختِ اين بمب هاي صوتي را از « بازار آزاد » مي خرند !!1
بازار آزاد ؟! جل الخالق كه فقط خواجه حافظ شيرازي نمي داند كه وارد كننده اين مواد « سپاه پاسداران » و « بسيج » است و اين جماعتِ قدراه بندِ چاقوكش اگر اراده كنند كه جلوي اين كار را بگيرند ، با يك شبيخون مغول وار ، همه كساني را كه دست اندركار فروش اين نوع مواد هستند ، بازداشت خواهند نمود .1
البته بايد ديد آيا امسال احمدي نژاد مي آيد و آخرين ضربه را به اين طرحِ نيمه تمام مي زند يا نه ؟! چون بعيد نيست كه اين واپسگرايِ عهد حَجَري ، همين سر و صداهاي آزار دهنده در چند سال اخير را بهانه نمايد و از اوباش خود بخواهد كه به طور كل مانع اجراي اين مراسم باستاني شوند ؛ حتي بخش هاي پايكوبي و شادي آفرين آن . شما كه خوب مي دانيد ، آخوند و نوچه هايش فقط با « اشك ريختن » رابطه خوبي دارند ، نه با شادي !1
گويي ثروت و قدرت در « مصيبت » است نه در سعادت همگان !1
به هر روي ، اين ها همين روش را در مورد عيد نوروز و شب يلدا هم به كار گرفتند و از طريق افزايش باورنكردني قيمت بعضي كالاها ، مانند آجيل و ميوه و شيريني از يك سو و تبليغات بيشمار تلويزيوني در اين باره كه : « به به ! مردم همه دارند خريد مي كنند و خيابان ها پُر است از مردمي كه پاكت هاي آجيل به دست دارند و كيسه هاي ميوه و .... » و از اين قبيل دروغپردازي ها و عوامفريبي ها ، خانواده هاي فقير و نيازمند را به نفرت مي كشانند . نمي دانم مي توانيد چهره پدر و مادري را تصور كنيد كه نمي تواند حداقل نياز فرزند خود را كه خريد اندكي شيريني است ، برآورده كند يا نه ؟!1
اين راهكاري است كه اين دشمنانِ انسان و انسانيت در اين چند سال برگزيده اند و بي ترديد مي توان گفت كه تهوع آورترين و موذيانه ترين روشي است كه اين « بي ريشه » ها براي شكنجه مردم بدان دست مي يازَند . چرا كه خود بيش و پيش از همه مي دانند كه 8 درصد مردم زير « خط گرسنگي » روزگار مي گذرانند و به يك وعده غذاي گرم حسرت مي برند و 25 در صد اين مردم هم زير خط فقر مطلق زندگي مي كنند و 40 درصد زير خط فقر نسبي و 20 درصد بقيه هم با هزاران شيوه پسنديده و ناپسند و اخلاقي و غيراخلاقي لقمه ناني به كف مي آورند و چهره شان را سرخ نگاه مي دارند !1

آري مهربان يار دور از وطن !1

با اين وضعِ معيشتي ، حال چگونه مي توان انتظار داشت كه خانواده ها مراسم آييني و سنتي را پاس بدارند و با برگزاري آن ها ، به نوعي مخالفت خود را با رژيمي چنين بيرحم و خونخوار نشان دهند ؟
اين ها خوب مي دانستند كه بايد « عرب را سير نگاهداشت و ايراني را گرسنه ! تا هرگز خيال تغيير حكومت را در سر نپرورانَد » از همين رو هم با وجود اين درآمدِ سرشار از فروش نفت ، حتي به قدر ذره اي آب از دستان پليدشان نمي چكد تا گنجشكان تشنه لب آتشِ حسرتي فرو نشانند ! اما اين رازشان را ديگر مي دانيم . دربند ماندگاني چون ما مي دانند كه بايد از راه هاي گوناگون همة توطئه ها و روش هاي ضد بشري اين خفاش صفت تان را خنثي كرد . از همين روي و از آن جا كه عميقا معتقدم يكي از راهكارهاي مبارزه با اين رژيم سفاك ، تأمين حداقل نيازهاي خانواده هاي فقير است تا با كنار رفتنِ پرده « گرسنگي و حسرت » بتوانند به آنچه بر سرشان مي رود ، آگاه شوند ، تصميم گرفتم كه با تهيه بسته هاي ـ هر چند كوچك ـ آجيل و شيريني و انار و ميوه ، و توزيع آن ها بين خانواده هاي كم درآمدي كه مي شناسم ، به يادشان بياورم كه سكة زندگي ، رويِ ديگري هم دارد كه با شكوه و زيباست ؛ و نيز به آنان يادآور شوم كه اين ملايانِ شيطان صفت هستند كه با گرفتار كردن ما در هزارتويِ مشكلات ، حق زيستن را از ما ربوده اند .1
بايد باشيد تا ببينيد چهره هاي مشتاق و نگاه هاي ناباور كودكان نيازمند را وقتي كسي با پاكتي ميوه يا جعبه اي شيريني به ديدارشان مي رود . هم ميهن ارزشمندم !1
اين نيز خود مي تواند بخشي از مبارزه اي باشد كه هر ايراني بايد به آن بپيوندد . نبايد فريب كساني را خورد كه مي گويند اين كمك ها به دوام و بقاي رژيم مي انجامد . به عكس ، يقين دارم كه گويندگان اين سخن ، دانسته يا نادانسته نمي گذارند اين مردم توانِ « ديدن » را باز بيابند و خود را از غرقابي كه بدان گرفتار آمده اند برهانند .1
از شما صميمانه درخواست مي كنم كه اين حقيقت را به اطلاع ديگر هموطنانم هم برسانيد تا هركدام به فراخور حال خويش براي ايرانيان درون مرز گامي بردارند و به اين « پاي در زنجيرانِ نا اميد » ، مجال « انديشيدن » و بازنگريِ دوباره را بدهند . كودكان بسياري چشم انتظار آينده اند ! مي بايست براي آنان كاري كرد .1
از ياد نبريم كه گرسنگي و فقر مي تواند ايرانيان را به تسليم وا دارد ! براي مبارزه با رژيم ملايان بايد به گونه اي سازمان يافته ، به كمك خانواده هاي كم درآمد و فقير رفت . « گفتار درماني » چارة درد اين مردم نيست . بايد اندكي از گرسنگي شان را فرو نشاند و سپس از مبارزه و خيزش همگاني عليهِ ستم برايشان سخن گفت . ايرانيان درون مرز به شدت خود را بي پناه و بي ياورمي پندارند . پس زدنِ پردة اوهام ، تنها به دست هموطنان برون مرز امكان دارد . آيا كسي هست نور را به اين ماتم سرا برساند و اين مردم را از تاريكي برهانَد ؟!1

گردآفريد روشنگر ----- 28 آذر 1384

5 Kommentare:

Anonym hat gesagt…

سید عزیز ... گویی بیش از رهبر به فکر مردمی ...مرحبا...تبلیغ کار نیک ، اشاعه این فرهنگ را بدنبال دارد . راستی دخترم که فقط 7 ماه دارد ، نمیدانی با این آهنگ روی وبلاگت چه رقصی میکند... اما نمیدانم چرا چند نوبت است که از آن خبری نیست

Anonym hat gesagt…

از آشنایی با شما خوشوقتم وبلاگ ارزشمندی دارید...موفق باشید

Anonym hat gesagt…

ابعاد کودک آزاری وسیع است، تا جای که باید تمام موضع های دیگر را تحت تاثیر قرار دهد. اما گویا کسی دیگر نمی خواهد به وجدانش رجوع کند. کسی نمی خواهد درد را ببیند. کسی نمی خواهد فریاد در گلو خفته کودکان را بشنود.

آیا با شرکت نکردنتن در این کمپین و حتی منعکس نکردن آن بر این باورید که نمی شود کاری کرد؟

آیا کودکان اکنون دیگر مسئله شما نیستند؟ آیا می توانید مدعی باشید که مردم ایران لیاقتشان بیشتر از فرهنگی است که حکومت حاکم کرده است؟ آیا می توانید کودکانتان را شاد ببینید و این همه کودک آزاری را تحمل کنید و بی تفاوت باشید؟ آیا دنیا تا این اندازه ماشینی و غیر انسانی شده است که کودکان را می شود قربانی کرد و بی تفاوت بود؟ آیا فکر نمی کنید روزی باید به وجدان خود جوابگو باشید؟ به بشریت متمدنی که از این درد و این فاجعه بی خبر مانده است؟ بله سخنم با شما است! شما ای که دارید این متن را می خوانید! به گوشه های از این فاجعه نگاه کنید. و خود را در این کمپین شریک کنید.

Anonym hat gesagt…

سید عزیز ، ممنون از آمدنت و سپاس از لینکی که معرفی کردی ، در مورد آهنگ وبلاگت هم اگر زحمتی ست یا بنا به دلایلی خاص از آن صرفه نظر کرده ای ، کافی ست آن را در جایی قرار دهی تا من بتوانم آنرا در کامپیوتر خود ذخیره کنم. باز هم از معرفت و لطفت ممنونم

Anonym hat gesagt…

بی همتا
الا ای آنکه بر کبرت سواری
گمان داری که خيلی خوش تباری

فرود آئی اگر از اسب فخرت
ز خود عاجزتری جائی نيابی

عرب را عرّ رب اعجاز جازاست
به جفتک هم تو همتائی نداری

خرت خر ميکند اغلب نه روباه
که ميگويد تو مانندی نداری

به اشهد چون شوی پاک از پليدی
نه ناپاکی و نه پيشينه داری

بر آن عيب نهان و آن پليدی
عجب پشمی تو چون پشمينه داری

برای خيمهء جاويد عفت
عجب ميخی تو چون ميخينه داری

تعا رف چون کنی ...ن با عبادت
به عشق ...س که تو در سينه داری

برای خانهء خفت در آخر
عجب با ...ن تو اکنون پيشه داری

چو با شعرعرب مستی چو اشتر
عجب بر ريشه ات خود تيشه داری


با بهترين درودها و آرزوی پيروزی برای تو دوست عزيز